رسم عاشقی نسیم دانه را از دوش مورچه انداخت...
مورچه دانه را دوباره بر دوشش گذاشت...
رو به خدا کرد و گفت:
گاهی یادم میرود بودنت را...
کاش بیشتر نسیم بوزد...
|
*بسم الله الرحمن الرحیم* پیامهاى احیاگرى عاشورا(قسمت چهارم) اللهم صل علی محمد و ال محمد یاعلی [ یادداشت ثابت - چهارشنبه 92/9/7 ] [ 7:30 عصر ] [ kebriya ]
[ نظر ]
*بسم الله الرحمن الرحیم* احیاى کتاب و سنّت در عاشورا(قسمت سوم) در قـیـام کـربلا هـدف آن اسـت کـه بـا مجاهداتِ عاشوراییان، دین اسلام عزّت خویش را باز یابد و حرمتهاى الهى دیگر بار محترم شمرده شوند و دین خدا یارى شود. در سخنان سیدالشهدا(علیه السلام)، هم نمونههایى از مرگ سنتها و حیات بدعتها و جاهلیّتها مطرح است، هم نکتههایى از بازآفرینى ارزشهاى فراموش شده و احیاگرى نسبت به اصولِ از رمق افتاده . امام حسین(علیه السلام) در نامهاى که خطاب به مردم بصره مىنویسد، مىفرماید: «وَ اَنـَا اَدْعـُوکـُمْ اِلى کـِتـابِ اللّهِ وَ سـُنَّةِ نـَبـِیِّهِ(صلی الله علیه و آله) فـَاِنَّ السُّنَّةَ قـَدْ اُمـیـتـَتْ وَ اِنَّ الْبدعَةَ قَدْ اُحْیِیَتْ، وَ اِنْ تَسْمَعُوا قَوْلى وَ تُطیعُوا اَمْرى اَهْدِکُمْ سبیلَ الرَّشادِ»(1)؛ مـن شـمـا را بـه کـتـاب خدا و سنّت پیامبر فرامىخوانم. سنّت مرده و بدعت زنده شده است. اگر سخنم را بشنوید و فرمانم را پیروى کنید، شما را به راه درست، هدایت مىکنم . در جایى هم حضرت، از انگیزه نامهنگارى و دعوت کوفیان، اینگونه یاد مىکند: «اِنَّ اَهـْلَ الْکـُوفـَةِ کـَتـَبـُوا اِلَىَّ یَسالُونَنى اَنْ اُقْدِمَ عَلَیْهم، لِما اَرْجُوا مِنْ اِحْیاءِ مَعالِمِ الْحَقِّوَ اِماتَةِ الْبِدَعِ»(2) ؛ کوفیان به من نامه نوشته و از من خواستهاند که نزد آنان روم، چرا که امیدوارم معالم و نشانههاى حق زنده گردد و بدعتها بمیرد. در مسیر راه، وقتى به فرزدق بر مىخورد، اوضاع را چنین ترسیم مىکند: «اى فـرزدق ! ایـن جـمـاعت، اطاعت خدا را واگذاشته، پیرو شیطان شدهاند، در زمین به فساد مىپـردازنـد، حـدود الهـى را تـعـطـیـل کـرده، بـه مـیـگـسـارى پـرداخـتـه و امـوال فـقـیـران و تـهـیدستان را از آنِ خویش ساختهاند. من سزاوارترم که براى یارى دین خدا بـرخـیـزم، بـراى عـزّت بـخـشـیـدن بـه دیـن او و جـهـاد در راه او، تـا آن کـه "کـلمة الله" برتر باشد.»(3) ایـن هـدف و فـلسـفـه قـیـام را از زبـان فـرسـتـاده امـام، حـضـرت مـسـلم بـن عقیل هم در کوفه مىشنویم. وقتى مسلم بن عقیل را دستگیر کرده و به دارالاماره آوردند، ابن زیاد او را به شورشگرى و تفرقه افکنى متّهم ساخت. مسلم با شهامت او را چنین پاسخ داد: «چـنـان نـیـسـت کـه مـىگـویـى! مردم این شهر بر این باورند که پدرت نیکمردانشان را کشته و خـونهـاشـان را ریـخـتـه و هـمچون شاهان ایران و روم رفتار کرده است. ما آمدیم تا به عدالت دعوت کنیم و به کتاب خدا فراخوانیم.»(4) این تهمت و دفع آن، در مورد خود امام حسین (علیه السلام) هم گفته شده است. عمرو بن سعید، پس از بیرون آمدن امام حسین (علیه السلام) از مکّه و عزیمت به سوى کوفه، نامهاى به او نوشت و از او خواست که از این مسیر برگردد و تفرقهافکنى نکند که هلاک شود. حضرت در پاسخ او نوشت: «کـسـى کـه دعـوت بـه سـوى خـدا کـنـد و عـمـل صالح انجام دهد و بگوید من از مسلمانانم، هرگز دشمنى و مخالفتى با خدا و رسول نکرده است.» (5) و بدینگونه حرکت خویش را، حرکتى خداجویانه و اصلاحگرانه خواند، نه شورشى تفرقه انگیز، تا بهانه کشتن او به حساب آید. منابع: 1- تاریخ طبرى، ج 4، ص 266 . 2- الاخبار الطوال، دینورى، ص 246 . 3- تذکرة الخواص، سبط بن الجوزى، ص 217 . 4- تاریخ طبرى، چاپ قاهره، ج 4 ، ص 282 . 5- تاریخ طبرى، چاپ قاهره، ج 4، ص 292 (امّا بعد، فانّه لم یشاقِقِ الله و رسولَهُ مَنْ دعا الى الله عزوجّل و عَمِلَ صالحاً و قال إنّنى من المسلمین ... .) برگرفته از کتاب پیامهای عاشورا، جواد محدثی اللهم صل علی محمد و ال محمد یاعلی
[ یادداشت ثابت - شنبه 92/8/26 ] [ 7:4 عصر ] [ kebriya ]
[ نظر ]
*بسم الله الرحمن الرحیم* یاعلی -------------------------------------------------------------------------------------- پ نوشت: دوستان عزیز شهادت سالار شهیدان ابا عبدالله الحسین رو پیشا پیش تسلیت میگم التماس دعای خیر از شما عزیزان در این شب های عزیز دارم.... [ یادداشت ثابت - دوشنبه 92/8/21 ] [ 1:33 عصر ] [ kebriya ]
[ نظر ]
*بسم الله الرحمن الرحیم* حرفایی که خدا نگفت(قسمت ششم) «خدای بزرگ ، بنده ات گناه کرد» ... بنده ی من ! صدای فرشته ام را می شنوی ؟ گناه تو را جار می زند . این فرشته ها از اینکه این قدر به تو محبت می کنم حسودیشان میشود . یکی از آنها آمده و روی شانه ی چپ تو نشسته تا هر وقت گناه می کنی به من بگوید تا من کمتر تو را دوست داشته باشم . اما من در عوض فرشته ای را فرستاده ام تا روی شانه ی راست تو بنشیند و هر وقت کار خوبی کردی فریاد بزند و همه را خبر کند . می دانی ، خیلی وقت است منتظرم فرشته ی سمت راستی تو فریاد بزند و مرا خوشحال کند ؛ خیلی وقت است منتظرم بگوید «بنده ات توبه کرد» خیلی وقت است منتظرم ... اما همیشه صدای فرشته ی دیگر بلند است که: «ای خدای بزرگ ، بنده ات گناه کرد» و آن قدر این جمله را بلند میگوید تا همه ی فرشته ها بشنوند . کاش می دانستی بغض یعنی چه ... آری بنده ی من ! تو را دوست دارم آنقدر که بعضی وقتها که گناه می کنی کاری می کنم که فرشته ی حسود متوجه گناه تو نشود و فریاد نزند . و قسم می خورم که نمی دانستی . کاش بفهمی بنده ی من... اللهم صل علی محمد و ال محمد یاعلی [ یادداشت ثابت - شنبه 92/8/19 ] [ 4:6 عصر ] [ kebriya ]
[ نظر ]
*بسم الله الرحمن الرحیم* اللهم صل علی محمد و ال محمد یا علی [ یادداشت ثابت - جمعه 92/8/18 ] [ 6:53 عصر ] [ kebriya ]
[ نظر ]
*بسم الله الرحمن الرحیم*
اللهم صل علی محمد و ال محمد یاعلی [ یادداشت ثابت - چهارشنبه 92/8/16 ] [ 1:27 عصر ] [ kebriya ]
[ نظر ]
*بسم الله الرحمن الرحیم* تا به حال از خودت پرسیده ای چه کسی امام حسین را کشت؟
اللهم صل علی محمد و ال محمد یاعلی
[ یادداشت ثابت - سه شنبه 92/8/15 ] [ 10:39 عصر ] [ kebriya ]
[ نظر ]
*بسم الله الرحمن الرحیم* حرفهائی که خدا نگفت (قسمت پنجم) بنده من ! ... بعضی وقتها که وضو می گیری و برای خواندن نماز می آیی آنقدر ذوق می کنم که باورت نمی شود همه ی فرشتگان را صدا می زنم تا بیایند و تو را تماشا کنند وقتی همه جمع شدند ، به آنها می گویم : «نگاه کنید . بنده ی من آمده با من حرف بزند» ولی وقتی شروع می کنی به حرف زدن با من و می رسی به جمله «فقط تو را دوست دارم و تنها تو را می پرستم» (ایّاک نعبد) فرشته ها پنهانی می خندند و تو را مسخره می کنند و کاش می دانستی چقدر دلم می سوزد ... جانشین من ! وقتی به فرشته ها می گویم بنده ی من واقعاً مرا دوست دارد ، فرشته ها می گویند : «او را امتحان کن» و من برای اینکه به آنها ثابت کنم که تو مرا دوست داری از تو امتحان می گیرم ولی تو با آنکه جواب درست را می دانی ، «اشتباه» جواب می دهی و کاش می دانستی چقدر نزد فرشتگان خجالت می کشم ... کاش اصلاً نمی آمدی و کاش اصلاً نمی گفتی که فقط مرا دوست داری ... اللهم صل علی محمد و ال محمد یاعلی [ یادداشت ثابت - سه شنبه 92/8/15 ] [ 10:29 عصر ] [ kebriya ]
[ نظر ]
*بسم الله الرحمن الرحیم* یاعلی --------------------------------------------------- پی نوشت:سلام دوستای خوبم این روزا تو شرایط خوبی نیستم زندگی خیلی داره سخت میگیره خیلی محتاج دعاهاتونم... التماس دعا... [ یادداشت ثابت - جمعه 92/8/11 ] [ 7:35 عصر ] [ kebriya ]
[ نظر ]
*بسم الله الرحمن الرحیم* حرفهائی که خدا نگفت (قسمت سوم) بنده ی من ؛ جانشین گرامی ؛ خلیفه ی عزیز ، دلم خوش است دارم با تو حرف می زنم فکر می کنم اگر این حرفها را هم در قرآن به همراه بقیه حرفهایم برایت می فرستادم با آن همان معامله ای را می کردی که با قرآن کردی من قرآن را نفرستادم که حرفهایم را مثل طوطی تکرار کنی و حمد و سوره اش را بر سر قبر پدربزرگت بخوانی و آیت الکرسی اش را برای مسافرت عمه ات ! من ... اصلاً شاید بهتر است ساکت باشم و این قدر اصرار نکنم می ترسم فرشته ها برایم حرف در بیاورند اما نه باید بگویم ... باید با تو اتمام حجت کنم می خواهم چند روز دیگر که عزرائیل تو را به اینجا آورد بهانه ای نداشته باشی همه معشوقان عالم برای عاشقانشان تره هم خرد نمی کنند آن وقت من همه آسمانها و زمین را به پای تو ریختم اما تو ... اللهم صل علی محمد و ال محمد یاعلی [ یادداشت ثابت - شنبه 92/8/5 ] [ 7:30 عصر ] [ kebriya ]
[ نظر ]
|
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |